«آزمایشگاه بابا» یا The Dad Lab یکی از صفحات پرطرفدار در اینستاگرام است. این صفحه در این شبکه اجتماعی یکمیلیون دنبالکننده دارد. البته در دیگر شبکههای اجتماعی هم «آزمایشگاه بابا» شناخته شده است و به عنوان مثال در فیسبوک بالای سه میلیون و ۷۰۰ هزار دنبالکننده دارد. در کنار این دو، در یوتیوب هم بالای دو میلیون و ۷۰۰ هزار نفر، عضو کانال مربوط به این آزمایشگاه هستند. البته محتوا در همه این فضاها مشابه هم است. پدر جوانی که با دو پسر بچه خود، فعالیتهای علمی و سرگرمی مختلفی را انجام میدهد و فیلم و عکسهایی باکیفیت از این فعالیتها منتشر میکند.
به گزارش ایسنا، روزنامه «خراسان» در ادامه نوشت: در پرونده امروز سراغ پدر پشت سر این صفحات رفتهایم. در این مصاحبه اختصاصی میتوانید هم با «سرگی اربن» آشنا و هم از داستان «آزمایشگاه بابا»ی او خبردار شوید. سرگی که البته کتاب پرفروشی هم در خصوص فعالیتهای علمی با بچهها دارد، در این گفتوگو از تجربههایی گفته که میتواند به کار هر پدر و مادری بیاید.
پدر پشت سر «آزمایشگاه بابا» کیست؟
سرگی خودش را این طور معرفی میکند: «اسم من سرگی اربن است و پدر پشت سر اکانت «آزمایشگاه بابا» هستم. من در لیتوانی به دنیا آمدهام. زبان اول من روسی است. کمی بیشتر از ۱۰ سال قبل، من و همسرم به لندن آمدیم. پسران ما، الکس و مکس این جا به دنیا آمدهاند. نکته بامزه درباره آنها هم این است که آنها دقیقا در یک روز اما با فاصله دو سال از همدیگر به دنیا آمدهاند. الکس حالا ۹ ساله و مکس ۷ ساله است. کارشناسی ارشد در بازرگانی بینالملل دارم. شغلم در لیتوانی در حوزه بازرگانی خارجی و در زمینه واردات و صادرات میوه خشک و آجیل بود. بعد از مهاجرت به لندن هم کارم مشابه همین کار بود اما شرکتی که در آن کار میکردم، منحل شد. پس وارد حوزه جدیدی شدم و کدنویسی را آغاز کردم. سایت طراحی میکردم و مدیریت چند سایت را بر عهده داشتم. در همین دوره نیز پدر شدم.»
من دانشمند یا معلم نیستم!
سرگی روی این موضوع تاکید دارد که او نه دانشمند است و نه معلم، حتی این نکته را همان بالای صفحه اینستاگرام خودش هم نوشته است. او در اینباره میگوید: «من دانشمند یا معلم نیستم. برخی افراد وقتی صفحه من رادر اینستاگرام میبینند که یک میلیون دنبالکننده دارم، یا در یوتیوب چند میلیون عضو دارم و … تصور میکنند من دانشمندم. نه! من تنها یک پدر معمولی هستم و اینکه دنبالکنندگان زیادی دارم، این واقعیت را که من هم مشابه بسیاری از پدران، همان مشکلات را دارم، تغییر نمیدهد. البته طی این سالها من صدها آزمایش علمی انجام دادهام و در اینترنت درباره آنها خواندهام تا بفهمم که پشت سر این آزمایشها، چه توجیه علمی وجود دارد اما در نهایت دانشمند نیستم و تنها یک فرد علاقهمند به مسائل علمی هستم.»
کودکی دشوار اما آموزندهای داشتم
شاید برایتان جالب باشد که بدانید دوره کودکی آقای پدر چطور بوده است. آیا پدر او هم اینطور وقت با او صرف میکرده؟ برای پاسخ به این سوالات از سرگی از دوره کودکیاش پرسیدم. سرگی آن روزها را این طور توصیف کرد: «وقتی حدودا ۷ ساله بودم، والدین من قطعه زمینی خریدند و تصمیم گرفتند که خانهای در آن بسازند. ساختن این خانه، کاری بود که هر روز بعد از اتمام مدرسه و در تمام روزهای تعطیلات ما انجام میدادیم. پدر من استادکار در این ماجرا بود. او معمار حرفهای نبود اما تجربه ساخت و ساز داشت. من و برادر بزرگ ترم تجربهای نداشتیم. پدرم به ما یاد داد که چطور دیوار بسازیم. این کاری بود که برای دورهای به صورت روزانه انجام میدادم. این تجربه به من کمک کرد تا برخی کارهای فنی را یاد بگیرم. اینکه چطور برخی وسایل را بسازم و بفهمم وسیلهها چطور کار میکنند و …».
بعد از تولد فرزندانم، مسیر زندگیام تغییر کرد
سرگی این روزها پدری است که در خانه مسئول رسیدگی به بچههاست و حتی شغل خود را هم مرتبط با همین فعالیتهایی که با پسرانش انجام میدهد، تعریف کرده است. اما چطور شد که سرگی کار بیرون را کنار گذاشت و وارد این مسیر متفاوت شد؟ صاحب «آزمایشگاه بابا» داستان را این طور تعریف کرد: «پیش از تولد فرزندانم مدتی بود که در خانه کار میکردم و زمان کار کردنم هم دست خودم بود. وقتی الکس، پسر اولم به دنیا آمد، شرایط شروع به تغییر کرد. دیگر در عوض صرف وقت زیاد برای کار، وقتم را صرف او میکردم. نمیتوانم بگویم که این تصمیمی بود که یک روز به صورت مشخص آن را گرفتم. بلکه در طول زمان و با پیش رفتن، آرام آرام از کار، به سمت صرف وقت با بچهها کشیده شدم. بعد هم صفحه اینستاگرامم را راهاندازی کردم. بعد از مدتی صفحهام در اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی به کار تماموقت من تبدیل شد و خب این کمک خیلی خوبی بود. چون در عوض فکرکردن به کدنویسی و طراحی سایت و … میتوانستم روی طراحی فعالیت با بچهها و فیلمگرفتن و … تمرکز داشته باشم.»
داستان تولد «آزمایشگاه بابا»
سرگی داستان ساختهشدن آزمایشگاه بابا و بالاگرفتن کارش را اینطور تعریف میکند: «حدود پنج سال پیش به عنوان سرگرمی، شروع به بهاشتراکگذاشتن کارهایی کردم که با فرزندانم انجام میدادم. گاهی هم اسباببازیهای جالبی که داشتیم، معرفی میکردم. بعد از مدتی، اینستاگرام امکانی فراهم کرد که همزمان با انتشار محتوا در اینستاگرام، همان محتوا در فیسبوک هم منتشر میشد. این قابلیت را هم فعال کردم. یک روز یکی از ویدئوهای من (ویدئوی رنگینکمان با اسمارتیز) در فیسبوک وایرال شد. در یک هفته تعداد اعضای صفحه من چندین برابر شد. افراد به واسطه ویدئویی که وایرال شده بود، وارد صفحه من میشدند اما بعد سراغ ویدئوهای قبلی من هم میرفتند و آنها را هم تماشا میکردند. این نقطه، جایی بود که ورق برگشت و فهمیدم داستان، سرگرمی نیست و میتوانم این فعالیت را به کاری تماموقت تبدیل کنم. همین کار را هم کردم. برای مدیریت بهتر صفحات دستیار گرفتم. بعد هم طی زمان با برندهای بزرگ مانند گوگل و لگو و … قراردادهایی بستم.»
سرگی برای فعالیتهایش غالبا از وسایل سادهای که در هر خانهای پیدا میشود، استفاده میکند. در واقع این خلاقیت او در استفاده از وسایل دم دستی است که کار او را متمایز کرده است. از او درباره منبع الهامش در طراحی فعالیتها پرسیدم که سرگی پاسخ داد: «منبع الهام من فرزندانم هستند. بسیاری از فعالیتها را متناسب با علایق فرزندانم طراحی میکنم. مثلا مکس به ماشین علاقهمند است، پس در آموزش اعداد برای او از ماشین استفاده کردم. روی ماشینها برچسبهایی چسباندم که تعداد نقطههای روی آنها متفاوت بود و مکس باید هر ماشین را در پارکینگ عددی مناسب خود پارک میکرد.» اگر کمی در صفحه آزمایشگاه بابا به پایین بروید، میتوانید این آزمایش را پیدا کنید.
وقتی آزمایش علمی به فاجعه منجر میشود
اگر شما هم مانند من یک والد باشید و دوست داشته باشید تا با فرزندان خود فعالیتهای علمی انجام دهید، به خوبی میدانید که در زمان کار با بچهها مسائل همیشه مطابق انتظار پیش نمیرود. از سرگی در اینباره پرسیدم و اینکه آیا برای او هم چنین موقعیتهایی پیش میآید و اگر بله، او چطور با این موضوع کنار می آید؟ او گفت: «من یک پدر معمولی هستم، بچههایم هم بچههایی معمولی هستند. برای همین هم بله، نتیجه بعضی آزمایشها برای ما هم تبدیل به فاجعه میشود. پیشنهاد من به والدین این است که اگر نتیجه فاجعهبار شد، دست کم سعی کنید چهره هیجانزدهای داشته باشید چرا که اگر قرار باشد عصبانی شوید، آن وقت بچه دیگر تمایلی به انجام کار نخواهد داشت. در عین حال باید برای برخی موضوعات خودتان را از قبل آماده کنید: برای کثیفکاری، برای اینکه فرزندتان کارها را مطابق انتظار شما انجام ندهد، برای اینکه حتی فرزندتان تمایلی به انجام کار با شما در آن زمان نداشته باشد. انتظارات شما هر چه پایینتر باشد، نتیجه بهتری خواهید گرفت.»
سرگی آنطور که خودش میگوید مسئول رسیدگی به امور روزمره و آموزش فرزندانشان است. در همین راستا هم سراغ این فعالیتها رفته است اما در این بین تعریف او از هدفش، ظرافت خاصی دارد. او معتقد است به وقت طراحی فعالیتها همیشه به دنبال آن نیست که فرزندانش درست مطابق دستورالعملهای او کار را پیش ببرند. او میگوید: «به عنوان والد باید به یاد داشته باشیم که هدف این فعالیتها این نیست که مثلا «بچه این وسیله را بالا بکشد!» بلکه هدف آن است که «کنجکاوی بچه تحریک شود»».
از نداشتن تلویزیون و تبلت راضی هستیم
اگر برای شما سوال است که در روزگار کرونا و در خانه ماندن، چطور میشود بدون داشتن تلویزیون کودکان را در خانه نگه داشت، پس این بخش از صحبتهای سرگی به کار شما خواهد آمد: «وقتی همسرم باردار بود، من و همسرم از یک آپارتمان مبله به یک خانه غیرمبله و بدون وسایل آمدیم، چرا که به فضای بیشتری برای زندگی نیاز داشتیم. آن زمان باید همه وسایل از جمله تلویزیون را میخریدیم. من دوست داشتم تلویزیونی با فناوریهای جدید بخرم اما همسرم مخالف بود. ماجرای خرید طول کشید و در نهایت دیدیم نخریدن آن، تصمیم درستی بوده. چرا که میزان زمانی که تلویزیون از ما، بدون اینکه متوجه شویم، میگیرد، بسیار زیاد است. در بُعد فرزندپروری هم داشتن تلویزیون مشکلات خودش را دارد چرا که دسترسی به تلویزیون برای بچهها خیلی راحت است. البته بچهها در خانه ما با لپتاپ کارتون تماشا میکنند اما فقط آخر هفتهها. در مقابل اما هر زمان بخواهند میتوانند کاردستی درست کنند، وسایل همیشه در دسترس آنهاست، ولو اینکه ریخت و پاش دارد. موضوع دیگر کتاب است. بچهها کتاب دوست دارند. وقتی میخواهند سرگرم بشوند، کتاب میخوانند. نکتهای که هست اینکه جامعه به سمتی رفته انگار قرار است همه بچهها وسایلی مانند تبلت و … داشته باشند. اما برخی تجاربی که بچهها با تبلت به دست میآورند، خیلی خوب نیست. ما در خانه خودمان، در عوض خریدن تبلت، کتابخوان الکترونیکی قدیمی همسرم را به آنها دادهایم. به این ترتیب علاقه برای در اختیار داشتن فناوریهای جدید در بچهها به سمت کتابخواندن رفته است.»
ترینهای آزمایشگاه بابا
پربینندهترین ویدئو | پربینندهترین ویدئو در یوتیوب آزمایشگاه بابا، مربوط به آزمایشی است که با پنج بطری آب انجام میشود. در این آزمایش الکس (پسر بزرگتر سرگی) یک به یک بطریها را بلند میکند و تکان میدهد. رنگ آب درون بطریها با تکان داده شدن، تغییر میکند و هر کدام به رنگی در میآید. این آزمایش که بیش از دویست میلیون بار در یوتیوب دیده شده است، توضیح بسیار سادهای دارد. اگر دوست دارید چرایی این ماجرا را بدانید، پیشنهاد میکنیم اصل ویدئو را در یکی از صفحات آزمایشگاه بابا پیدا کنید و به تماشا بنشینید.
معروفترین ویدئو | شاید بشود معروفترین آزمایش سرگی را آزمایشی دانست که با کمک اسمارتیزهای رنگی، تابستان پنج سال قبل انجام داد و باعث شد که به ناگهان با دست به دست شدن ویدئوی مربوط به آن، آزمایشگاه بابا اسم و رسمی پیدا کند. نکته جالب درباره این آزمایش اما موضوعی است که سرگی در این مصاحبه به آن اشاره کرد: «فرزندانم با این آزمایش موضوع مهمی را یاد گرفتند؛ اینکه میشود آبنبات و شیرینی را نخورد و در عوض از آنها به عنوان وسیلهای برای یادگیری استفاده کرد.» پیشنهاد میکنیم این تابستان زمانی را برای انجام این آزمایش و دیگر فعالیتهای این پدر خوشذوق اختصاص دهید.
چالشبرانگیزترین آزمایش | سرگی میگوید چالشبرانگیزترین آزمایشی که انجام داده آزمایشی مربوط به غلظت بوده است. در این آزمایش او با ترکیب آب، رنگ خوراکی و مقداری نمک در پی ایجاد محلولهایی با غلظتهای متفاوت بود. او در پنج لیوان، مقدار ثابتی آب با میزان متفاوتی نمک ریخته بود. آب هر لیوان هم با کمک رنگهای حلال در آب، رنگی شده بود. طبق ایده اولیه قرار بوده با ریختن لایه به لایه آبهای رنگی در لیوانی بزرگتر، رنگینکمانی از رنگها ایجاد شود، اما در نوبت اول نتیجه مخلوطی قهوهای بوده است، چرا که در زمان ریختن آبها داخل لیوان بزرگتر، آنها با هم مخلوط میشدند. سرگی در نهایت راهحلی با وسایلی که در خانه داشته پیدا میکند.
انتهای پیام